2022/03/07، 06:48 AM
«جنگ با مواد مخدر» و یا «تحمل صفر در قبال مواد» را نخستین بار دولتمردان آمریکایی به عنوان یک سیاست نظاممند برای مقابله با مواد مخدر اعلام کردند. جنگ با مواد که به روشنی مبتنی بر رهیافت «کاهش عرضه» است، منجر به تصویب قوانینی سختگیرانه در قبال مرتکبین به جرایم مخدری شده و با وجود برخوردهای شدید و افزایش قابل توجه شمار زندانیان این جرایم در آمریکا، نتوانسته این آسیب اجتماعی را در حد و حدودی قابل توجه کاهش دهد. البته تأکید مطلق بر رهیافتهای رقیب نیز باعث قبحزدایی از مصرف مواد شده و نمیتواند بحران موجود را به سوی نقطهای قابل قبول سوق دهد، در ادامه به فرازها و فرودهای سیاست جنگ با مواد در ایالات متحده میپردازیم و میکوشیم تأثیرات هریک از سیاستورزیها را به گونهای برجسته سازیم که درسهای آن برای کشورمان ملموس و قابل رهگیری شود.
مصرف بسیاری از مواد غیر قانونی، از جمله ماریجوانا، تریاک، کوکائین و نیز روانگردانها صدها سال است که به دلایل پزشکی و معنوی میان ملتهای مختلف جهان رواج دارد. یک سوال مهم در این رابطه عبارت است از اینکه چرا برخی از این مواد قانونی به حساب میآیند و برخی دیگر غیرقانونی هستند؟ به نظر میرسد چنانچه کشور آمریکا مبنای ما باشد پاسخ این سوال را نباید در تحلیلهای علمی درباره میزان خطر این مواد که در افرادی جستوجو کرد که در این زمینهها فعالیت میکنند.
نخستین قوانین ضد تریاک در دوره مدرن را چینیها در قبال مهاجران خود وضع کردند که این امر به دهه ۱۸۷۰ باز میگردد. نخستین قوانین ضد کوکائین نیز در اوایل دهه ۱۹۰۰ مردان سیاهپوست را در شرق استثنا میکند. همچنین نخستین قوانین ضد ماریجوانا در غرب میانه در دهههای ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ خطاب به مهاجران مکزیکی و آمریکاییهای دارای اصالت مکزیکی وضع شده بود. امروزه نیز در قبال جماعتهای لاتین و سیاهپوست قوانین تبعیض آلودی در حوزه مواد مخدر و مجازاتهای آن وجود دارد.
دوره نیکسون و شکاف نسلی
در دهه ۱۹۶۰ مصرف مواد میان جوانان آمریکایی به نماد سرکشیِ جوانی، خیزش اجتماعی و ناراضایتی سیاسی مبدل شده بوده، در نتیجه دولت آمریکا پژوهشی را برای ارزیابی سطح ایمنی و کارآمدی پزشکی آنان در پیش گرفت. در سال ۱۹۷۱ نیکسون اعلام کرد میخواهد دولت آمریکا را به «جنگ با مواد» بفرستد. او سطح و میزان آژانسهای فدرال کنترل مواد را شدیداً افزایش داد و به این نیروها اجازه داد تا اقداماتی از جمله «مجازات اجباری» و «ورود بدون اطلاع قبلی» را در برنامههای خود انجام دهند.
«جان ارلیچمن»، دستیار ارشد وقت نیکسون بعدها در این خصوص گفت: «اگر میخواهید بدانید که واقعاً چه حقیقتی پشت این سیاست نهفته است باید به این توجه کنید که دو گروه اصلی مخالفان کمپین انتخاباتی نیکسون در سال ۱۹۶۸ و سپس کاخ سفیدِ دوره نیکسون به حساب میآمدند: جناح چپ ضد جنگ و سیاهپوستان. ما نمیتوانستیم ضد جنگ بودن و سیاهپوست بودن را ممنوع کنیم، اما با منتسب کردن مصرف ماریجوانا به هیپیها و هروئین به سیاهپوستان و اعلام جرم گسترده علیه آنها توانستیم درون این جماعتها اختلالهایی ایجاد کنیم. رهبران آنها را دستگیر کردیم، خانههایشان را مورد حمله قرار دادیم، نشستهایشان را برهم زدیم و هر شب از آنها در برنامههای خبری دیوهای چندسری ساختیم. اگر سوال کنید که ما میدانستیم دروغ میگوییم؟ پاسخ روشن است بله میدانستیم.» نیکسون موقتاً ماریجوانا را «اولویت اول» مبارزه عنوان کرد که البته سپس توسط کمیسیونی که «ریموند شافر»، فرماندار جمهوریخواه پنسیلوانیا مورد بازنگری قرار گرفت.
در سال ۱۹۷۲ کمیسیون مذکور با قاطعیت جرمزدایی از مالکیت و حتی توزیع ماریجوانا برای مصارف شخصی را توصیه کرد. نیکسون گزارش این کارگروه را نادیده گرفت و توصیههای آن را رد کرد. با این حال در بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷، ۱۱ ایالت آمریکا اقدام به جرمزدایی از مالکیت ماریجوانا کردند. در ژانویه ۱۹۷۷ جیمی کارتر که یکی از شعارهایش جرمزدایی از ماریجوانا بود، سوگند ریاست جمهوری خورد. در اکتبر همان سال کمیته قضایی سنا مالکیت تا یک اونس ماریجوانا برای مصارف شخصی را جرمزدایی کرد.
به این ترتیب میبینیم که تنها در طول چند سال تفریط اولیه به افراط ثانوی منجر شد. پس از مدتی پیشنویسهایی که برای جرمزدایی از مصرف ماریجوانا آماده شده بود، به خاطر بروز نگرانی شدید میان والدین رفته رفته از دستور خارج شد. نهایتاً موضوع ماریجوانا که در دهه ۱۹۷۰ به سوی جرمزدایی رفته بود سپس در چنبره یک عقبگرد فرهنگی گستردهتر گرفتار شد.
هیستری مواد و افزایش چند برابری بازداشتها
با ریاست جمهوری «رونالد ریگان» دوره طولانی جدیدی در آمریکا آغاز شد و شمار بازداشتهای مرتبط با جرایم مخدری چند برابر شد. ریگان بیش از نیکسون به سیاست جنگ با مواد معتقد بود. در حالی که شمار افراد زندانی به خاطر جرایم مخدری غیر خشونت آمیز از ۵۰ هزار تن در سال ۱۹۸۰ به بیش از ۴۰۰ هزار تن در سال ۱۹۹۷ رسید.
در طول دهه ۱۹۸۰ به دلیل تصاویری که رسانهها از افراد معتاد به گونهای کوکائین که «کراک» بلافاصله پس از به قدرت رسیدن ریگان، همسر او یک کمپین ضد مواد را با حمایت سنگین رسانهای راه انداخت و شعار «فقط بگویید نه» برای آن سکه زد.
این روند نهایتاً منجر به اصلاح سیاست «تحمل صفر در قبال مواد» در سالهای میانی دهه ۱۹۸۰ شد. «داریل گیتس»، رئیس پلیس لس آنجلس که معتقد بود «باید افرادی که به صورت مداوم مواد مصرف میکنند را گرفت و به آنها گلوگه شلیک کرد» اقدام به راهاندازی برنامه آموزشی DARE کند. اگرچه شبهاتی درباره تأثیرگذاری این برنامه وجود دارد، اما به سرعت در سراسر ایالات متحده گسترش یافت. سیاستهای خشنتر مقابله با مواد همچنین مانع گسترش برنامههای دسترسی رایگان به سرنگ و نیز دیگر سیاستهای کاهش آسیب شد که برای کاهش شیوع سریع HIV/AIDS تدوین شده بودند.
در اواخر دهه ۱۹۸۰ هستیری سیاسی درباره مواد مخدر به تصویب یک رشته مجازاتهای بسیار شدید در کنگره و سپاس پارلمانهای ایالتی انجامید که نهایتاً باعث چند برابر شدن جمعیت زندانی کشور شد. در سال ۱۹۸۵ از هر ۶ آمریکایی دستکم ۲ تن در نظرسنجیها اعلام میکردند که سوء مصرف مواد «معضل اول ملی» آمریکاست. این رقم در سالهای بعد بیشتر نیز شد و تا جایی که در سپتامبر ۱۹۸۹ به ۶۴ درصد کل جمعیت بالغ شد. اما با گذشت کمتر از یک سال به دلیل تغییر اولویتهای رسانهها، این رقم به زیر ۱۰ درصد سقوط کرد! با این حال مجازاتهای شدیدی که در دوره شدت عمل تصویب شده بود، به جای خود باقی ماند و شمار زندانیان را روز به روز بیشتر و بیشتر کرد.
اگرچه بیل کلینتون در جریان کمپین انتخاباتی خود در سال ۱۹۹۲ اعلام کرده که از درمان بهجای حبث طرفداری میکند، اما چند ماه پس از ورود به وی به کاخ سفید او به سیاست اخلاف جمهوریخواهش، یعنی جنگ با مواد بازگردد. مشهور است که او توصیه کمیسیون مجازات مبنی بر اصلاح تناقض میان مجازاتهای مطروحه در قبال کراک و پودر کوکائین را رد کرده است.
پس از دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ که جنگ با مواد سیاست غالب دولت آمریکا بود، جنبش دیگری برای اصلاح سیاست مخدری یانکیها شکل گرفت. در سال ۱۹۸۷ آرنولد ترباچ و کوین زیسه اقدام به تأسیس بنیاد سیاست مخدری کرده و این تشکیلات را «اپوزیسیون وفادار ولی مخالف جنگ با مواد» خواندند. در این دوره دیگر حتی محافظهکاران برجستهای همچون ویلیام بوکلی و میلتون فریدمن نیز از پایان دادن به ممنوعیت مواد حمایت میکردند.
هزاره جدید: تحول پاندولی سیاست مخدری آمریکا
وقتی جورج بوش به قدرت رسید رفته رفته سیاست جنگ با مواد در حال خارج شدن از دور بود، اما هزینههایی که صرف آن میشد هنوز بسیار بالا بود. جان والترز، مدیر دفتر ملی کنترل مواد مخدر با مشیی محتاطانهتر اقدام به راهاندازی یک کمپین نظارت بر دانشآموزان کرد. با این حال مصرف مواد غیرقانونی همچنان ادامه داشت و مرگهای ناشی از بیشمصرفی در حال رشد بود.
سالهای حکومت بوشِ پسر شاهد میلیتاریزه شدن قوانین مقابله با مواد بود. در پایان ریاست بوش پسر بر دولت آمریکا هر ساله دستهکم ۴۰ هزار حمله توسط نیروهای سوات (نیروهای شبهنظامی سلاحها و تاکتیکهای ویژه) گزارش شد.
در سالهای پس از شروع هزاره سوم میلادی افکار عمومی رفته رفته به اصلاح معقول سیاست مخدری آمریکا گرایش پیدا کرد و با آهنگ مشابهی رویکردهای سلامت محور و غیر جرمانگارانه در فضای جامعه طنین افکند. باراک اوباما نیز علیرغم حمایت از چند مورد اصلاح موفقیت آمیز – از جمله کاهش تناقض مجازات کراک و پودر، پایان دادن به ممنوعیت صرف بودجههای فدرال برای برنامه سرنگ رایگان و نیز ختم مداخله فدرال در زمینه قوانین درمانی ایالتی مرتبط با مصرف ماریجوانا – اقدامی در جهت انتقال اکثریت بودجههای سیاست مخدری به حوزه سلامت نکرد.
اما دولت کنونی آمریکا دیگر بار تهدیداتی مبنی بر بازگشت به جنگ با مواد همچون سالهای دهه ۱۹۸۰ را مطرح کرده و ترامپ درصدد ساختن دیواری است که مرزهای آمریکا را از مواد حفظ کند. انتظار میرود در سالهای آتی دولت ترامپ درگیریها میان طرفداران آزادسازی و جرمانگاری مواد بیش از پیش عرصه عمومی آمریکا را به خود مشغول کند.