2021/07/04، 08:54 AM
طی سالهای اخیر پیشرفت قابل ملاحظهای در زمینه پیشگیری از اعتیاد مبتنی بر یافتههای علمی به دست آمده و مدلهای جدیدی نیز مطرح شده است که از جمله آنها میتوان به مدلهای مبتنی بر عوامل خطر و حفاظت کننده اشاره کرد. مهمترین جنبه مثبت این مدلها در ارزش پیشبینی آنها است. به این معنا که کودکان و نوجوانانی که در معرض عوامل خطرساز بیشتری مانند، مشکلات مربوط به خانواده، نگرشها و رفتارهای والدین به مواد و اختلافات خانوادگی قرار دارند، احتمال تجربه مصرف مواد و سایر مشکلات مرتبط در آنها افزایش پیدا میکند. همچنین تقویت عوامل محافظتی مانند تقویت مهارتهای زندگی مانند مهارت تابآوری، دلبستگی و پیوند عاطفی قوی با والدین، ارتباط قوی بین والدین و فرزندان و غیره نیز میتواند نقش مهمی در پیشگیری از گرایش به اعتیاد داشته باشد.
یکی از مهمترین سوالات در حوزه اعتیاد این است که «خانواده چه نقشی در گرایش فرد به سوی اعتیاد دارد؟»؛ شواهد نشان می دهد خانواده میتواند نقش مهمی در شکلگیری الگوهای ذهنی که منجر به رفتار و تفکر اعتیادآور میشود،داشته باشد. چرا که این الگوها در ذهن فرد بر اساس تجارب گذشته شکل گرفته و حاوی پیامهایی از والدین، خواهر، برادر، همسر یا حتی دوستان است. برخی از این الگوها به عنوان افکار و الگوهای تحریف شده ذهنی هستند که میتوان به آن تفکر اعتیادآور گفت، در واقع با ابتلاء فرد به سوء مصرف مواد یا وابستگی به هر رفتار اعتیادآوری مانند، پرخوری، اینترنت، بازی های رایانه ای، قمار و… نوعی از سبک خاص تفکر در او درونی میشود که می توان از زمان کودکی و نحوه ارتباط فرد با خانواده آن را دنبال کرد.
اخیراً نتیجه تحقیقات نشان داده، مشکلات بیولوژیکی والدین و اعتیاد والدین، به خصوص والدین مصرف کننده الکل، نقش مهمی در شکل گیری مشکلات کودکان و وابستگی آنها به الکل دارد. موضوع قابل توجه وجود والدین معتاد یا والدینی که مستعد اعتیاد هستند. اگر فرد در خانوادهای رشد یابد که یکی از والدین او معتاد باشد احتمال اینکه او به اعتیاد روی آورد نسبت به دیگران افزایش مییابد. والدین درگیر با اعتیاد اغلب فرزندانی را بزرگ میکنند که شاخصهای تفکر اعتیادآور در آنها دیده می شود. برخی معتقدند، اعتیاد، طرز تفکر مختص به آن را دارد و شکل گیری شخصیت اعتیادآور از والدین به فرزندان منتقل می شود. به گونه ای که منطق و تفکر اعتیادآور از کودکی در این خانوادهها آموزش داده میشود و فرد در دوران مهم زندگی خود یعنی کودکی ثانویه و نوجوانی مستعد ارتباط با افراد معتاد می شود.
بر این اساس، اهداف اصلی برنامههای پیشگیری از اعتیاد معمولا به دو موضوع مهم مربوط میشود: اول تاخیر در شروع مصرف مواد؛ دوم، کاهش دفعات و میزان مصرف مواد میان کسانی که شروع به مصرف کردهاند. مصرف زود هنگام انواع مواد، شانس گرایش فرد به اعتیاد را افزایش میدهد. چرا که مصرف مواد عملکرد مغز را تغییر میدهد و همین امر شکلگیری تفکر اعتیادآور را در فرد تقویت میکند. بنابراین، پیشگیری از مصرف زود هنگام انواع مواد و نوشیدنیهای الکلی ممکن است در کاهش خطرات ناشی از مصرف انواع مواد بسیار موثر باشد. در نوجوانان طلاق و جدایی والدین و مشکلات اقتصادی خطر مصرف مواد را افزایش میدهد و مهمترین عوامل خطری که میتواند موجبات گرایشات آنها به مصرف مواد را فراهم کند، عبارتند از: طلاق والدین و جابجایی و تغییر مدرسه.
همچنین، تغییر مقطع آموزشی موقعیتهای اجتماعی، خانوادگی و آموزشی جدیدی روبروی نوجوان میگشاید که نقطه شروع آن میتواند ورود به مقطع راهنمایی باشد، چرا که اغلب در این دوره فرد در معرض موادی مانند سیگار و الکل قرار میگیرد. هنگامی که نوجوان وارد دبیرستان میشود، ممکن است با همسالانی آشنا شود که او را در معرض مستقیم مصرف مواد مخدر قرار دهند. وقتی افراد به پایان دوره دبیرستان میرسند، مستقلتر زندگی میکنند با ورود آنها به دانشگاه، به طور کامل از ساختار محافظتی خانواده و حتی مدرسه جدا و وارد دنیای جدیدی میشوند که تنها ایستارها و مهارتهای آموزش دیده در آنها میتواند راهگشا باشد.
باید گفت، میزان مشخصی از ریسکپذیری امری طبیعی در پروسه رشد به سوی بزرگسالی است. میل به تجربه چیزهای جدید و حرکت به سوی مستقل شدن امری سالم و پذیرفته شده است، اما همین امر هم میتواند فرد را به سوی مصرف مواد کشانده و برای او جذابیت ایجاد کند. بر اساس مطالعات، قسمتهایی از مغز انسان که قسمت قضاوت و تصمیمگیری را کنترل میکنند، تا زمانی که افراد در اوایل و حتی اواسط دهه ۲۰ زندگی خود نباشند به طور کامل توسعه و تکامل نمییابند و همین امر توانایی یک نوجوان را در ارزیابی دقیق خطرات مصرف مواد را محدود خواهد کرد و باعث میشود فرد در برابر فشار همسالان مصرف کننده مواد آسیبپذیرتر باشد. در نتیجه گرایش به اعتیاد در این مقطع از آنجا که هنوز قسمتهایی از مغز در حال توسعه و تکامل است، توانایی بیشتری برای اختلال و حتی تخریب عملکرد مغزی به ویژه در مناطقی که وظیفه ایجاد انگیزه، حافظه، یادگیری و قضاوت دارد را ایجاد میکند.
افسردگی، عدم موفقیت در مدرسه، بیکاری، روابط ناخوشایند با همسالان و اعضای خانواده و اعتما به نفس پایین در دوره بلوغ و حتی بزرگسالی به ویژه در گروههای پرخطر مانند مهاجران، افراد بی خانمان و نوجوانان تحت درمان دارویی و یا مبتلا به اختلالات روانی از عوامل مهمی است که آنها را به سوی مصرف مواد و الکل سوق میدهد.
بر این اساس، خانواده به عنوان نهادی که زمینه و بستر آموزش و رشد روانی و اجتماعی فرزندان را فراهم میسازد نقش مهمی در وضعیت روانی فرزندان دارد و از اعضایی تشکیل شده که به یکدیگر وابستهاند و رفتارشان به صورت کاملاً مجزا از کل سیستم خانواده قابل بررسی نیست. همچنین والدین به عنوان قویترین عوامل موثر بر الگوهای تعاملی خانواده به شمار میآیند. آنها با ایجاد روابط عاطفی سالم و سازنده، ابراز محبت و پذیرش تعاملات صحیح و شیوههای برخورد مناسب میتوانند بهترین و موثرترین شیوه اجتماعی شدن و مبنای یک تربیت صحیح را فراهم آورند. از طرفی، ریشه بسیاری از نابهنجاریها و آسیبهای اجتامعی را میتوان در روابط اعضای خانواده و روشهای تربیتی والدین جستجو کرد. اکثر مشکلات رفتاری فرزندان در خانواده منعکسکننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده به ویژه والدین است. به عبارتی، وجود مشکلات رفتاری فرزندان به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و به روشهای تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آنان با فرزندان ارتباط دارد.آمارها نشان از آن دارد که بخش مهمی از افرادی که گرایشات مصرف مواد و رفتارهای پرخطر در آنها بیشتر است از ناکارآمدی خانواده و روابط خانوادگی رنج میبرند. بررسی دلایل شروع مصرف مواد و همچنین الگوهای درمانی موجود حکایت از نقش بالای خانواده و ارتباط والدین در فرزندان دارد. تا جایی که امروزه تحت از خانواده درمانی در درمان بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد استفاده میشود.
امروزه مدل خانواده درمانی در افراد مبتلاء به اعتیاد کمک میکند تا چرخه اعتیاد به ویژه در افرادی که با یک خانواده معتاد روبرو هستند، به نوعی قابل درمان باشد. چرا که بر اساس تحقیقات، چرخه نسبی اعتیاد از والدین به فرزندان و سپس از فرزندان به دوستان و اطرافیان، همان جامعه نزدیک فرد، شکل می گیرد. در این چرخه اعضای خانواده «زبان اعتیاد» را یاد گرفته و هنگامی که آنها روابط خود را به خارج از خانواده گسترش می دهند، با افرادی که با زبان آنها آشنا هستند و به گونه ای آنها را درک میکنند، ارتباط برقرار میکند. نکته مهم در این است که جستجوی افرادی که دارای این زبان مشترک هستند انتخابی آگاهانه نیست، بلکه یک رابطه عمیق عاطفی است. به عنوان مثال وقتی از شخص پرسیده می شود، چرا با فرد معتاد ارتباط برقرار می کنی؟ پاسخ این است: او با همان زبان من صحبت می کند. زبان او، همان جهان ذهنی فرد است که تفکر اعتیادآور از دوران کودکی به واسطه والدین در او شکل گرفته است.
خانواده درمانی موثر میتواند به عنوان یک رویکرد انگیزشی در درمان افراد وابسته با مواد به کار رود، به گونهای که باعث ایجاد انگیزه و آمادگی لازم برای تغییر در رفتار فرد مصرفکننده مواد شود. در سه دهه گذشته مداخلات مبتنی بر خانواده در درمان سوء مصرف مواد گسترش چشمگیری داشته است. هدف اصلی خانواده درمانی این است که حل مشکلات موجود را تسهیل نموده و رشد سالم خانواده را با تمرکز بر ارتباط بین فردی و اعضای مهم خانواده و شبکه اجتماعی بهبود بخشد.
با توجه به اینکه جوانان در این دوره از زندگی علاقه زیادی به تجربهی هیجانات جدید و احتمالاً خطرناک دارند؛ این احتمال وجود داردکه زندگی آنها تحت تاثیر عوامل آسیبزای اجتماهی و محیطی قرار گیرد. از این رو آموزش مهارتهای زندگی شامل، مهارتهای مدیریت خود و مهارتهای اجتماعی میتواند بسیار موثر باشد. مهارتهای خود مدیریت انفرادی شامل، قدرت تصمیمگیری و حل مسئله، آگاهی از تاثیرهای اجتماعی و مقاومت در برابر آنها، مقابله با اضطراب، افسردگی، خشم و ناکامی، مشخص نمودن هدف، خود رهبری و تقویت خویشتن میباشد.