در فرصت پیشین با مطرح کردن گفتمانهای سهگانه اعتیادپژوهی به بررسی و تحلیل گفتمان قضایی و پزشکی پرداختم. امروز در ادامه همین مبحث به قسمت سوم آن یعنی گفتمان اجتماعی با این رویکرد که آیا معتاد یک قربانی است؟ خواهم پرداخت.
نگاهی دقیق به آسیبهای اجتماعی نشان میدهد، نمیتوان بحرانی چند بعدی و پیچیده اعتیاد را به تنهایی با یک روش و دیدگاه مورد تحلیل و بررسی قرار داد. و همواره نسبت به مسئله کنترل اعتیاد و مواد به طور کلی مباحث زیادی وجود داشته، اما اصلیترین این مباحث در سه گفتمان خلاصه میشود:
1-گفتمان قضایی؛ با این محور اصلی که معتاد را مجرم میداند، به طور جامع بدان پرداختم.
2-گفتمانی پزشکی؛ با این محور اصلی که معتاد را بیمار میداند، در کنفرانس قبل مباحث مهمی نیز در این حوزه مطرح شد.
3-گفتمان اجتماعی؛ این گفتمان فرد معتاد را نه مجرم و نه بیمار بلکه به عنوان قربانی میبیند. از این رو جامعهشناسان، روانشناسان، مردمشناسان و به طور کلی عالمان علوم اجتماعی میکوشند تا ابعاد گوناگون اعتیاد را از منظر این گفتمان مورد بررسی قرار دهند.
آیا فرد معتاد یک قربانی است؟
در فرصت پیشرو تلاش میشود تا اصلی ترین مباحث و محورهای گفتمان اجتماعی را مطرح کرده و در نهایت به این پرسش پاسخ دهیم که فرد معتاد در کدام یک از این گفتمانها بر اساس وضعیت امروز جامعه ایران قرار میگیرد.
گفتمان اجتماعی بر اساس تحولات حوزه آسیبهای اجتماعی و توجه به ابعاد چندگانه بحران اعتیاد اساساً با یک «شیفت پارادایمی» اعتیاد را از یک مشکل فردی و یک بیماری، به عنوان آسیب اجتماعی چند جانبه ای در حوزه های پزشکی، قضایی، روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی و.. معرفی میکند و در نهایت فرد معتاد را یک قربانی مید
نقطه کانونی گفتمان اجتماعی اعتیاد را یک انحراف اجتماعی میداند و بنابراین فرد معتاد بیشتر می تواند یک «قربانی» باشد تا یک مجرم و یا بیمار؛ از این منظر ساختن دوباره زندگی بدون سوء مصرف مواد وکاستن از عوارض آن، نیازمند بازنگری افکار و الگوهای رفتاری قدیمی است. فرد معتاد هر چند خود به صورت فردی نقش مهمی در انتخاب مصرف انواع مواد دارد، اما تصور بر این است که او خودش را قربانی شرایط فردی و اجتماعی می داند.
گفتمان اجتماعی فرد معتاد را یک قربانی میداند، از این رو به جای تعریف اعتیاد به عنوان یک بیماری مغزی یا یک جرم غیرقابل بازگشت به جامعه، آشفتگی فزاینده حوزه اعتیاد را ناشی از شکستی می داند که در روابط و معنای زندگی حادث شده است. به این معنا که با جابجایی معنای زندگی، شکست در روابط و معناهایی که موجب هم بستگی جامعه و فرد می شد، بستری فراهم شده که آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد در آن امکان ظهور مییابند.
بر اساس نظریه «جابجایی» در جامعه شناسی، باید صورت بندی جدیدی از اعتیاد با تاکید بر نابرابری حاصل از شرایط اقتصادی و شکل گیری ساخت های اجتماعی نابرابر تعریف شود.
در این صورت بندی جدید، استفاده از مواد مخدر و وابستگی به آن نوعی انحراف از هنجارهای اجتماعی محسوب می شود که عمدتاً از طریق سه منبع جامعه پذیری یعنی خانواده، مدرسه و گروه همسالان شروع می شود. به عبارتی، ویژگی جامعه کوچکتر (منظور محلات) و جامعه گسترده تر (در سطح کشور) نقش مهمی در مصرف مواد مخدر، آموزش و آگاهی رسانی در پیوند سه منبع اولیه اجتماعی شدن (خانواده، مدرسه و گروه همسالان) بر عهده دارد. حتی در این گفتمان منابع دیگر اجتماعی سازی، مانند مذهب، محیط کار و رسانه ها هم نقش مهمی در فرایند اجتماعی شدن و گرایش به مصرف مواد و انحراف فردی و اجتماعی بر عهده دارد
مهمترین عناصر گفتمان اجتماعی آگاه سازی و مشارکت است، چرا که فرد معتاد به عنوان قربانی نگریسته میشود که اگر در فرایند روند برنامههای آگاهیرسانی و پیشگیرانه قرار میگرفت، و مهارتهای مهم زندگی فردی و اجتماعی به او آموزش داده میشد، ممکن بود با وجود شرایط نامناسب فردی و اجتماعی به اعتیاد مبتلاء نمیشد.از این منظرآگاه سازی افراد و گروه های در معرض خطر مصرف مواد مخدر بهترین شیوه اجتماعی کردن امر اعتیاد است.
در این شیوه با تشکیل جلسات گروهی و بحث و تبادل نظر از خانواده ها و مدارس، روند آگاهی سازی با سه محور اعتماد متقابل مردم و گروه ها به یکدیگر، توانمند سازی افراد، تشکیل گروه های دوستی و تقویت حس مسئولیت پذیری در جامعه ادامه می یابد. همچنین گسترش مشارکت های مردمی در غالب تشکیل سازمان های مردم نهاد و مشارکت داوطلبانه مردم در برنامه های پیشگیری از اعتیاد نقش بسیار کلیدی در مشارکت اجتماعی جهت کنترل مسئله اعتیاد دارد.
هدف برنامه های اجتماع محور واگذاری فرایندهای خدماتی، رفاهی و ارتقایی و مسئولیت معطوف به آن به افراد، خانواده ها، نهادهای مردمی و جامعه است تا با ایجاد ساختارهای مناسب، مشکل اجتماع شناسایی و اولویت بندی و بر اساس آن برنامه ریزی، سپس به اجرا، تداوم، ارزشیابی، اصلاح و ارتقاء برنامه پرداخته گردد؛ در نهایت این کار به توسعه محلی منتهی می شود. توسعه محلی فرایند پویایی است که در آن افراد در محله ها به رشد و شکوفایی می رسند و می توانند زندگی شادتر و مولدتری داشته باشند.
در واقع رویکرد اجتماعی با یک تغییر پارادایمی، در پی ارائه برداشت و تعریفی جدید از اعتیاد است. در این تغییر پارادایمی، اعتیاد یک بیماری عارض شده بر افراد جامعه و مشکل مزمن مغزی و عود کننده نیست، بلکه با پذیرش واقعیت بیولوژیک وابستگی به مواد، ظهور و شیوع اعتیاد را در موقعیت های اجتماعی بحران زده، مانند گسترش نابرابری های اجتماعی و جابجایی در معناها و برداشت های زندگی باید جستجو کرد و برای مقابله با آن تدوین برنامه های پیشگیرانه امری ضروری تلقی می شود.
اما نکته مهم این است، رویکرد اجتماعی کردن اعتیاد که ستاد مبارزه با مواد مخدر سیاست ها و برنامه هایی همسو با آن تدوین و اجرا کرده است؛ در حوزه سیاستگذاری مواد مخدر و محافل علمی و پژوهشی به عنوان یک رویکرد مسلط در آمده است. همچنین سند ملی مبارزه با مواد مخدر، روان گردان ها و پیش سازها با رویکرد اجتماعی کردن با محوریت برنامه های پیشگیری از اعتیاد تاکید ویژه ای بر همکاری سازمان های دولتی و غیردولتی و نهادهای اجتماع محور دارد؛ این امر نشان می دهد، کنترل معضل اعتیاد نیاز به حمایت و مشارکت همه جانبه آحاد مردم و جامعه دارد. گفتمان اجتماعی از اعتیاد تنها در صورتی می تواند انتقادات گفتمان های قضایی و پزشکی را در چند سال آینده از خود دور کند که آگاهی سازی و مشارکت جامعه را در چارچوب برنامه های پیشگیرانه قرار دهد.
به نظر می رسد حل معضل اعتیاد نیاز به هم فکری نهادهای پژوهشی و سیاستگذاری بر اساس اجماع میان جامعه مدنی، گروه ها و سازمان های پژوهشی و هم اندیشی عالمان علوم اجتماعی و پزشکان و متخصصان زیست پزشکی دارد. ارائه فهمی جدید از زیست فرهنگی و اجتماعی اعتیاد می تواند هم ادعاهای تقلیل گرایانه بیولوژیکی از اعتیاد و هم ادعاهای قضایی و امنیتی را در کنار مفاهیم اجتماعی از اعتیاد تعدیل کند. همچنین استفاده از توان مراکز مطالعاتی و پژوهشی حوزه اعتیاد، گسترش ارتباط با مراکز جهانی در راستای تبادل اطلاعات و تجربیات و استفاده از قدرت رسانه ها در جهت برنامه سازی در حوزه فیلم، مستند و برنامه های ترکیبی نیز می تواند بسیار راهگشا باشد.
در نهایت با توجه به چند بعدی بودن مسئله اعتیاد نمیتوان به تنهایی با یک گفتمان این بحران را مورد بررسی قرار داد و راهکار و برنامه تدوین کرد. فرد معتاد بر اساس قانون کلی مبارزه با مواد در ایران مجرم است، مگر اینکه (با اصلاحاتی که در قانون در سالهای 76 و 89 اعمال شد)، خود را به مراکز درمانی برای ترک معرفی کند و بعد از آن نیز در مسیر بهبودی قدم بردارد. از این رو، تقلیل پدیده اعتیاد به رویکرد بیمار محور یا جرم محور، بررسی پدیدهای چند بعدی با یک نگاه کلان و کلی است، که نتیجه آن به حاشیه رفتن دیگر ابعاد این آسیب اجتماعی است. در واقع تسلط رویکرد « اجتماع محور« امروزه بر عرصه کنترل اعتیاد در کشور، نشان از دغدغه همهجانبه جهت کنترل این معضل و یاری جستن از تمامی مردم و نهادهای مشارکت عمومی است.
هدف از بررسی گفتمان های سه گانه اعتیاد پژوهی، آگاهی بیشتر مخاطبان محترم از آسیب اجتماعی پیچیدهای مانند اعتیاد است؛ و تاکید بر این امر که نگاه خاص تقلیلگرایانه مانند اینکه اعتیاد را تنها یک بیماری بدانیم و با غلبه گفتمان پزشکی در پی کنترل آن باشیم به تنهایی راهگشا نخواهد بود؛ معضل اعتیاد که امروزه در مرکز آسیب های اجتماعی قرار دارد، حوزه های مختلفی مانند خانواده، نهادهای آموزشی، فقر، تکدی گری، طلاق، جرایم مرتبط، زنان، کودکان و .. را تحت تاثیر قرار داده که نیاز به یک مفاهمه اجتماعی با در نظر گرفتن خیر و اخلاق عمومی و بر اساس مناسبات خاص جامعه ایران امری ضروری است.
نگاهی دقیق به آسیبهای اجتماعی نشان میدهد، نمیتوان بحرانی چند بعدی و پیچیده اعتیاد را به تنهایی با یک روش و دیدگاه مورد تحلیل و بررسی قرار داد. و همواره نسبت به مسئله کنترل اعتیاد و مواد به طور کلی مباحث زیادی وجود داشته، اما اصلیترین این مباحث در سه گفتمان خلاصه میشود:
1-گفتمان قضایی؛ با این محور اصلی که معتاد را مجرم میداند، به طور جامع بدان پرداختم.
2-گفتمانی پزشکی؛ با این محور اصلی که معتاد را بیمار میداند، در کنفرانس قبل مباحث مهمی نیز در این حوزه مطرح شد.
3-گفتمان اجتماعی؛ این گفتمان فرد معتاد را نه مجرم و نه بیمار بلکه به عنوان قربانی میبیند. از این رو جامعهشناسان، روانشناسان، مردمشناسان و به طور کلی عالمان علوم اجتماعی میکوشند تا ابعاد گوناگون اعتیاد را از منظر این گفتمان مورد بررسی قرار دهند.
آیا فرد معتاد یک قربانی است؟
در فرصت پیشرو تلاش میشود تا اصلی ترین مباحث و محورهای گفتمان اجتماعی را مطرح کرده و در نهایت به این پرسش پاسخ دهیم که فرد معتاد در کدام یک از این گفتمانها بر اساس وضعیت امروز جامعه ایران قرار میگیرد.
گفتمان اجتماعی بر اساس تحولات حوزه آسیبهای اجتماعی و توجه به ابعاد چندگانه بحران اعتیاد اساساً با یک «شیفت پارادایمی» اعتیاد را از یک مشکل فردی و یک بیماری، به عنوان آسیب اجتماعی چند جانبه ای در حوزه های پزشکی، قضایی، روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی و.. معرفی میکند و در نهایت فرد معتاد را یک قربانی مید
نقطه کانونی گفتمان اجتماعی اعتیاد را یک انحراف اجتماعی میداند و بنابراین فرد معتاد بیشتر می تواند یک «قربانی» باشد تا یک مجرم و یا بیمار؛ از این منظر ساختن دوباره زندگی بدون سوء مصرف مواد وکاستن از عوارض آن، نیازمند بازنگری افکار و الگوهای رفتاری قدیمی است. فرد معتاد هر چند خود به صورت فردی نقش مهمی در انتخاب مصرف انواع مواد دارد، اما تصور بر این است که او خودش را قربانی شرایط فردی و اجتماعی می داند.
گفتمان اجتماعی فرد معتاد را یک قربانی میداند، از این رو به جای تعریف اعتیاد به عنوان یک بیماری مغزی یا یک جرم غیرقابل بازگشت به جامعه، آشفتگی فزاینده حوزه اعتیاد را ناشی از شکستی می داند که در روابط و معنای زندگی حادث شده است. به این معنا که با جابجایی معنای زندگی، شکست در روابط و معناهایی که موجب هم بستگی جامعه و فرد می شد، بستری فراهم شده که آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد در آن امکان ظهور مییابند.
بر اساس نظریه «جابجایی» در جامعه شناسی، باید صورت بندی جدیدی از اعتیاد با تاکید بر نابرابری حاصل از شرایط اقتصادی و شکل گیری ساخت های اجتماعی نابرابر تعریف شود.
در این صورت بندی جدید، استفاده از مواد مخدر و وابستگی به آن نوعی انحراف از هنجارهای اجتماعی محسوب می شود که عمدتاً از طریق سه منبع جامعه پذیری یعنی خانواده، مدرسه و گروه همسالان شروع می شود. به عبارتی، ویژگی جامعه کوچکتر (منظور محلات) و جامعه گسترده تر (در سطح کشور) نقش مهمی در مصرف مواد مخدر، آموزش و آگاهی رسانی در پیوند سه منبع اولیه اجتماعی شدن (خانواده، مدرسه و گروه همسالان) بر عهده دارد. حتی در این گفتمان منابع دیگر اجتماعی سازی، مانند مذهب، محیط کار و رسانه ها هم نقش مهمی در فرایند اجتماعی شدن و گرایش به مصرف مواد و انحراف فردی و اجتماعی بر عهده دارد
مهمترین عناصر گفتمان اجتماعی آگاه سازی و مشارکت است، چرا که فرد معتاد به عنوان قربانی نگریسته میشود که اگر در فرایند روند برنامههای آگاهیرسانی و پیشگیرانه قرار میگرفت، و مهارتهای مهم زندگی فردی و اجتماعی به او آموزش داده میشد، ممکن بود با وجود شرایط نامناسب فردی و اجتماعی به اعتیاد مبتلاء نمیشد.از این منظرآگاه سازی افراد و گروه های در معرض خطر مصرف مواد مخدر بهترین شیوه اجتماعی کردن امر اعتیاد است.
در این شیوه با تشکیل جلسات گروهی و بحث و تبادل نظر از خانواده ها و مدارس، روند آگاهی سازی با سه محور اعتماد متقابل مردم و گروه ها به یکدیگر، توانمند سازی افراد، تشکیل گروه های دوستی و تقویت حس مسئولیت پذیری در جامعه ادامه می یابد. همچنین گسترش مشارکت های مردمی در غالب تشکیل سازمان های مردم نهاد و مشارکت داوطلبانه مردم در برنامه های پیشگیری از اعتیاد نقش بسیار کلیدی در مشارکت اجتماعی جهت کنترل مسئله اعتیاد دارد.
هدف برنامه های اجتماع محور واگذاری فرایندهای خدماتی، رفاهی و ارتقایی و مسئولیت معطوف به آن به افراد، خانواده ها، نهادهای مردمی و جامعه است تا با ایجاد ساختارهای مناسب، مشکل اجتماع شناسایی و اولویت بندی و بر اساس آن برنامه ریزی، سپس به اجرا، تداوم، ارزشیابی، اصلاح و ارتقاء برنامه پرداخته گردد؛ در نهایت این کار به توسعه محلی منتهی می شود. توسعه محلی فرایند پویایی است که در آن افراد در محله ها به رشد و شکوفایی می رسند و می توانند زندگی شادتر و مولدتری داشته باشند.
در واقع رویکرد اجتماعی با یک تغییر پارادایمی، در پی ارائه برداشت و تعریفی جدید از اعتیاد است. در این تغییر پارادایمی، اعتیاد یک بیماری عارض شده بر افراد جامعه و مشکل مزمن مغزی و عود کننده نیست، بلکه با پذیرش واقعیت بیولوژیک وابستگی به مواد، ظهور و شیوع اعتیاد را در موقعیت های اجتماعی بحران زده، مانند گسترش نابرابری های اجتماعی و جابجایی در معناها و برداشت های زندگی باید جستجو کرد و برای مقابله با آن تدوین برنامه های پیشگیرانه امری ضروری تلقی می شود.
اما نکته مهم این است، رویکرد اجتماعی کردن اعتیاد که ستاد مبارزه با مواد مخدر سیاست ها و برنامه هایی همسو با آن تدوین و اجرا کرده است؛ در حوزه سیاستگذاری مواد مخدر و محافل علمی و پژوهشی به عنوان یک رویکرد مسلط در آمده است. همچنین سند ملی مبارزه با مواد مخدر، روان گردان ها و پیش سازها با رویکرد اجتماعی کردن با محوریت برنامه های پیشگیری از اعتیاد تاکید ویژه ای بر همکاری سازمان های دولتی و غیردولتی و نهادهای اجتماع محور دارد؛ این امر نشان می دهد، کنترل معضل اعتیاد نیاز به حمایت و مشارکت همه جانبه آحاد مردم و جامعه دارد. گفتمان اجتماعی از اعتیاد تنها در صورتی می تواند انتقادات گفتمان های قضایی و پزشکی را در چند سال آینده از خود دور کند که آگاهی سازی و مشارکت جامعه را در چارچوب برنامه های پیشگیرانه قرار دهد.
به نظر می رسد حل معضل اعتیاد نیاز به هم فکری نهادهای پژوهشی و سیاستگذاری بر اساس اجماع میان جامعه مدنی، گروه ها و سازمان های پژوهشی و هم اندیشی عالمان علوم اجتماعی و پزشکان و متخصصان زیست پزشکی دارد. ارائه فهمی جدید از زیست فرهنگی و اجتماعی اعتیاد می تواند هم ادعاهای تقلیل گرایانه بیولوژیکی از اعتیاد و هم ادعاهای قضایی و امنیتی را در کنار مفاهیم اجتماعی از اعتیاد تعدیل کند. همچنین استفاده از توان مراکز مطالعاتی و پژوهشی حوزه اعتیاد، گسترش ارتباط با مراکز جهانی در راستای تبادل اطلاعات و تجربیات و استفاده از قدرت رسانه ها در جهت برنامه سازی در حوزه فیلم، مستند و برنامه های ترکیبی نیز می تواند بسیار راهگشا باشد.
در نهایت با توجه به چند بعدی بودن مسئله اعتیاد نمیتوان به تنهایی با یک گفتمان این بحران را مورد بررسی قرار داد و راهکار و برنامه تدوین کرد. فرد معتاد بر اساس قانون کلی مبارزه با مواد در ایران مجرم است، مگر اینکه (با اصلاحاتی که در قانون در سالهای 76 و 89 اعمال شد)، خود را به مراکز درمانی برای ترک معرفی کند و بعد از آن نیز در مسیر بهبودی قدم بردارد. از این رو، تقلیل پدیده اعتیاد به رویکرد بیمار محور یا جرم محور، بررسی پدیدهای چند بعدی با یک نگاه کلان و کلی است، که نتیجه آن به حاشیه رفتن دیگر ابعاد این آسیب اجتماعی است. در واقع تسلط رویکرد « اجتماع محور« امروزه بر عرصه کنترل اعتیاد در کشور، نشان از دغدغه همهجانبه جهت کنترل این معضل و یاری جستن از تمامی مردم و نهادهای مشارکت عمومی است.
هدف از بررسی گفتمان های سه گانه اعتیاد پژوهی، آگاهی بیشتر مخاطبان محترم از آسیب اجتماعی پیچیدهای مانند اعتیاد است؛ و تاکید بر این امر که نگاه خاص تقلیلگرایانه مانند اینکه اعتیاد را تنها یک بیماری بدانیم و با غلبه گفتمان پزشکی در پی کنترل آن باشیم به تنهایی راهگشا نخواهد بود؛ معضل اعتیاد که امروزه در مرکز آسیب های اجتماعی قرار دارد، حوزه های مختلفی مانند خانواده، نهادهای آموزشی، فقر، تکدی گری، طلاق، جرایم مرتبط، زنان، کودکان و .. را تحت تاثیر قرار داده که نیاز به یک مفاهمه اجتماعی با در نظر گرفتن خیر و اخلاق عمومی و بر اساس مناسبات خاص جامعه ایران امری ضروری است.